پیوند ها
﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُم وَلَوْ كُنْتَ فَظّاًغَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ ...﴾
پس به (برکتِ) رحمتی از سوی خدا با آنان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سنگدل بودی، بی گمان از اطرافت پراکنده می شدند.
احترام الأطفال
ذاتَ يَومٍ کانَ رَجُلٌ جالِساً عِندَ رَسولِ للهِّ وَ بَعْدَ لَحَظاتٍ جاءَ ابنُهُ و سَلَّمَ عَلَی النَّبيِّ. ثُمَّ راحَ نَحْوَ والِدِهِ، فَقَبَّلَهُ الأَبُ و أَجْلَسَهُ عِندَهُ. فَرِحَ رَسولُ للهِ مِنْ عَمَلِهِ؛ وَ بَعْدَ قَليلٍ جاءَتْ بِنتُهُ، و سَلَّمَتْ عَلَی النَّبيِّ. ثُمَّ راحَتْ نَحْوَ والِدِها. أَمَّا الْوالِدُ فَلَمْ يُقَبِّلْها ولَمْ يُجْلِسْها عِندَهُ. فَانزَعَجَ رَسولُ للهِّ و قال: «لِمَ تُفَرِّقُ بَينَ أَطفالِک!؟» ندِمَ الرَّجُلُ و أَخَذَ يَدَ بِنتِهِ وَ قَبَّلَها، و أَجْلَسَها عِندَهُ.
روزی مردی نزد فرستادۀ (پيامبر) خدا نشسته بود و پس از چند لحظه پسرش آمد و به پيامبر سلام كرد؛ سپس به سوی پدرش رفت و پدر، او را بوسيد و وی را نزد خودش نشانيد. فرستادۀ خدا از كارش خوشحال شد و پس از اندكی دخترش آمد و به پيامبر سلام كرد؛ سپس سوی پدرش رفت؛ ولی [پدر] او را نبوسيد و نزد خودش ننشاند. پس فرستادۀ خدا آزرده شد (ناراحت شد) و گفت: چرا ميان كودكانت فرق می گذاری؟! مرد پشیمان شد و دست دخترش را گرفت و او را بوسيد و وی را نزد خود نشاند.
پاورپوینت قابل ویرایش با محیط حرفه ای
مبلغ قابل پرداخت 18,000 تومان
برچسب های مهم